زمينه ها
مدرسهى صنعتى جبل عامل در شرق صور، از جمله ارزشمندترين يادگارهاى «امام موسى صدر» و شهيد «دكتر مصطفى چمران» بود كه بهدست تواناى آن بزرگواران، براى پيشبرد علمى نوجوانان و جوانان شيعه بنا شده است. در سالهاى منتهى به 1357 ه. ش)1979م) و پيش از مفقود شدن امام موسى صدر، اين مدرسه كه زير نظر شهيد چمران اداره مىشد، نه فقط محل آموزش دروس علمى كه مركز تعليمات نظامى براى جوانان شيعهاى بود كه هيچ مأمن و سازمانى براى نبرد با دشمنان نداشتند. اسرائيل نيز همواره اين مدرسه و شاگردان آن را از مراكز پر دردسر براى خود مىدانست.
هنگامى كه مذاكرات صلح بين اسرائيل و لبنان در مرز دو كشور جريان داشت، «اسحاق رابين» وزير جنگ رژيم صهيونيستى، در يك بيانيهى نمايشى اعلام كرد كه اسرائيل طى سه مرحله از خاك لبنان عقبنشينى خواهد كرد:
مرحلهى اول از «نهرالاولى» تا خط ممتد از ساحل درياى مديترانه تا شهر نبطيه نزديك نهر «ليطانى».
مرحلهى دوم هنگامى كه تمامى نيروهاى سوريه و اسرائيل به نزديكى خط «حاصبيه» برگردند، از بقاع شرقى انجام خواهد شد.
مرحلهى سوم نيز شامل عقبنشينى اسرائيل تا مرزهاى بينالمللى شمال فلسطين اشغالى بود.
اسحاق رابين تصريح كرد كه مرحلهى اول عقبنشينى، طى پنج هفته انجام خواهد شد؛ ولى مراحل دوم و سوم اين طرح به اوضاع داخلى لبنان بستگى دارد.
به نوشتهى دكتر «سعد ابوديه»، تا زمستان 1363ه.ش (1985م)، تعداد نيروهاى نظامى اسرائيل كه در لبنان مستقر بودند 20/000 سرباز،تعداد كشته شدگانشان 609 نفر و خسارات اشغال و تجاوز 240 ميليون دلار در سال و 700/000 دلار در روز بود.
چندى بعد «اورى اووِر» فرمانده جبههى شمالى ارتش و مسئول عقبنشينى اسرائيل، اعلام كرد كه پس از عقبنشينى از خاك لبنان،اسرائيل به هيچ وجه وارد هيچ ماجرايى نخواهد شد.
ولى همهى اينها نمايشى بود براى سرپوش گذاردن به شكستها و ناكامىهايى كه در تجاوز به لبنان نصيب رژيم صهيونيستى شده بود. اسرائيل نه تنها نتوانسته بود مقاومت رزمندگان فلسطين را كه بهانهاى بود براى حمله به لبنان از بين ببرد، بلكه با جنايات و فجايعى كه در لبنان انجام داد، باعث به وجود آمدن مقاومتى مستحكمتر و قوىتر شد كه تا آن زمان برايش بىسابقه بود. تاكتيكها و از جان گذشتگى نيروهاى مقاومت اسلامى لبنان در نبرد با متجاوزين، به واقع ارتش به ظاهر قدرتمند يهود را ناكار كرده بود.
عمليات
مدرسهى صنعتى جبل عامل در منطقهى «برج شمالى» در فاصلهى حدود 500 مترى مقر فرماندهى نظامى اسرائيل در شهر صور قرار داشت. در سمت ديگر اين مدرسه، اردوگاه آوارگان فلسطينى بر پا شده بود.
عصر روز سه شنبه 1363/11/16 ه.ش (14جمادىالاول 1405ه.ق، 5 فوريه 1985م) يك بمب ضعيف در نزديكى مدرسه منفجر شد كه هيچ گونه تلفاتى به بار نياورد. دقايقى نگذشت كه دهها خودرو و نفربر اسرائيلى به آنجا شتافته و نيروهاى نظامى، مدرسه را به محاصره درآوردند و به دنبال عاملين انفجار، به داخل مدرسه هجوم برده و بهضرب و شتم دانشآموزان پرداختند.
ساعت 3 بعد از ظهر، در حالى كه مدرسه در محاصرهى نيروهاى صهيونيستى بود، تعدادى از دانشآموزان كه با وجود تهديدات و مزاحمت اسرائيلىها، در مدرسه امتحان داده بودند، در حال خروج از ساختمان بودند. در جادهاى نزديك مدرسه، چند دستگاه كاميون و نفربر مستقر بودند. در همان حال كاروانى متشكل از چند كاميون پر از نفرات و چند دستگاه تانك اسرائيلى كه در حال عقبنشينى از منطقهى «صيدا» و «زهرانى» بودند، وارد خيابان شدند. مرسدس بنز سفيد رنگى كه جوانى حدود 20 ساله رانندگى آن را بر عهده داشت، از خيابان فرعى سمت راست به سمت چپ خود پيچيد و درست در لحظهاى كه در كنار نفربرهاى اسرائيلى قرار گرفت، به يكى از كاميونها كه بر حسب اتفاق حامل مقدار زيادى مواد منفجره بود، اصابت كرد و منفجر شد. در همين لحظه يك نفر از نيروهاى مبارز از پنجرهاى در ساختمان مدرسهى صنعتى در حال فيلمبردارى از عمليات شهيد حسن قصير بود.
شخصيت شهيد
«حسن قصير» كه همرزمانش او را به نام مستعار نظامى «عامل» صدا مىزدند، از جوانان روستاى اشغال شدهى «ديرقانون النهر» بود كه شهدايى چون «احمد قصير» از آنجا برخاسته بودند. حسن كه حدود 20 سال سن داشت، براى مقابله با نيروهاى متجاوز، با سازمان امل همكارى داشت؛ ولى هنگامى كه ديد «نبيه برّى» مسئول سازمان امل به «كميتهى نجات ملى» تشكيل شده از احزاب سياسى لبنانى پيوست و به مذاكره با دشمن متجاوز تن داد، سعى كرد مبارزات خود را همچنان ادامه دهد، حتى اگر مسئولين سازمان امل را خوش نيايد.
در آن ايام، به دليل بعضى مسامحهكارىها و كوتاه آمدن در برابر دشمن، در سازمان امل، انشعابى صورت گرفت و گروهى كه معتقد به مبارزهى مسلحانه با اسرائيل بودند، در تشكيلات «سازمان امل اسلامى» به رهبرى «سيد حسين موسوى» (ابوهشام) به مبارزهى خود ادامه دادند.
شهيد «محمد سعد» از رهبران مقاومت جنوب، مسئوليت هدايت جوانانى را كه در پى نبرد با دشمن بودند، بر عهده داشت. حسن قصير نيز كه ارتباطى همچون استاد و شاگرد با محمد سعد داشت و به خاطر حماسه آفرينىهايش به او عشق مىورزيد، سرانجام توانست به همين واسطه، دست به عمليات حماسى خود بزند.
يكى از طراحان عمليات كه از دوستان حسن و همچنين از فرماندهان مقاومت بود، دربارهى او مىگويد: «حسن مَشيمَش» از دوستان نزديك او بود كه سال قبل در حملهى نيروهاى صهيونيست به شهر صور،مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد. شهادت او يكى از عواملى بود كه تأثير بسزايى بر روحيهى حسن گذاشت و از آن به بعد بود كه به دوستان و همرزمانش اصرار كرد تا در مسير عقبنشينى صهيونيستها يك ضربهى سنگين به آنان بزنند.
بعداز شهادت حسن مشيمش، نيروهاى كماندويى اسرائيل مدرسهى جبل عامل را به محاصره درآورده و سپس وحشيانه به داخل مدرسه هجوم بردند و پس از ضرب و شتم دانشآموزان، تعدادى از آنها را بازداشت كردند كه حسن قصير نيز جزو آنان بود.
حسن، همچون ديگر دانشآموزان، پس از آنكه برگهى امتحان رياضى خود را به معلم داد، از مدرسه خارج شد و در وهلهى اول با نيروهاى متجاوز اسرائيلى روبه رو شد كه مدرسه را به محاصرهى خود درآورده بودند. هنگامى كه نيروهاى اسرائيلى او را بازداشت كردند، براى بازرسى به كنار ديوار برده و يكى از سربازان كه با خونسردى حسن روبهرو شد، باقنداق اسلحه ضربهى محكمى به شكم او زد؛ ولى حسن همچنان ايستاد و به دشمن نگاه كرد، تا حدى كه سرباز صهيونيست خسته شد و او را به داخل كاميون برد. حسن در حالى كه دستهايش را به نشانه پيروزى بالابرده بود، سوار ماشين شد. چندى بعد، پس از آزادى، رفت كه عمليات خود را عليه متجاوزان و جنايتكاران انجام دهد. آن روز كه حسن مىرفت تا عمليات خود را انجام دهد، مصادف بود با سالروز قيام مسلمانان در غرب بيروت كه با مقابلهى صهيونيستها روبهرو شده بود.
آماده سازى
يكى از سختترين مراحل عمليات بعد از قرار دادن مواد منفجره و چاشنى انفجارى در ماشين، قرار دادن آن در محلى مناسب بود. نيروهاى اطلاعاتى و مزدوران و جاسوسان اسرائيلى، همه جا را در سيطره و محاصرهى خود داشتند و هر چيز مشكوك، به خصوص خانهها و اتومبيلها را بازرسى مىكردند؛ به همين لحاظ قرار بر اين شد كه حسن سوار بر ماشين، از روستايى به روستايى ديگر برود تا به اين وسيله، از بازرسى دشمن در امان باشد و كسى نتواند محل ثابت او را پيدا كند.
برخى بر اين نظرند كه ماشين، حامل 50 تا 100 كيلو مواد منفجره بوده است؛ ولى سازمان امل مقدار مواد منفجره را 400 كيلو اعلام كرد.اخبار منتشر شدهى اوليه در مطبوعات، حكايت از وجود 300 كيلو مواد منفجره داشت.
يكى از همرزمان حسن دربارهى آمادگى او براى عمليات مىگويد: «ما هر شب به مكان مقرر مىرفتيم و ماشين را براى بمب گذارى آماده مىكرديم. تهيهى مواد منفجره از جمله پودر «هيكسوژن» از كارهاى بسيار مشكل در آن روزها و موقعيت بود. حسن با هر كس و هر جا كه ممكن بود، براى تهيهى مواد صحبت كرد. زمانى كه احساس كرديم مقدار مواد كافى است، او مخالفت كرد و گفت: «بدن من بيشتر از اينها به مواد منفجره نياز دارد.»
تجهيز ماشين 15 روز طول كشيد. در طى اين مدت، حسن 3 نامه خطاب به «محمد سعد» نوشت و از او موعد عمليات را جويا شد. هنگامى كه ماشين براى عمليات آماده شد، به حسن خبر دادند كه براى تحويل گرفتن آن، به يكى از روستاهاى اطراف شهر صور برود. او سوار بر موتور به روستاى مورد نظر رفت. نگاهى به اطراف انداخت، ولى از ماشين اثرى نديد. از محمد سعد هم خبرى نبود. دستپاچه از دوستش پرسيد كه محمد كجاست؟ و او جواب داد كه ماشين هنوز كاملاً آماده نشده و محمد هم نيامده است. در يك لحظه حسن كه از نيامدن محمدسعد ناراحت شده و ترسيده بود كه عمليات منتفى شود، بغضش تركيد و در حالى كه به شدت عصبانى شده بود، شروع به گريه كرد. ناگهان در ميان هق هق گريه خود، صدايى آشنا به گوشش خورد. درست حدس زده بود. صدا متعلق به محمد سعد بود. سراسيمه برخاست و به طرف او رفت. با ديدن محمد، سر از پا نمىشناخت. با حرارت و شدت او را در آغوش گرفت و رويش را غرق بوسه كرد.
محمد كه احساس و احوال زيباى حسن را ديد، با تبسمى زيبا به سويى اشاره كرد. ماشين را به او نشان داد و گفت كه چون احتمال دارد نيروهاى اشغالگر روستا را بازرسى كنند، بايد هر چه سريعتر سوار برماشين شده و آنجا را ترك كنند. حسن در كنار محمد نشست و مدام بهچشمان او نگاه مىكرد. در ميان راه، در حالى كه چشمانش از اشك پربود، از او پرسيد: «ديگر موعد عمليات فرا رسيده، نه؟»
در همين حال، يكى از همرزمانشان از محمد اجازه خواست تا از آن دو فيلمبردارى كند. محمد سعد برخاست و در حالى كه به دشتهاى منتهى به صور نگاه مىكرد. گفت: «فردا خون حسن خواهد گفت كه جنوب چگونه آزاد خواهد شد.»
تلفات دشمن
دربارهى تلفات نيروهاى صهيونيست در اين عمليات، آمار و ارقام مختلفى از منابع گوناگون اعلام شده است: نيروهاى مقاومت، تلفات دشمن را 100 كشته و زخمى اعلام كردند. دكتر سعد ابوديه، در كتاب خود نوشته است كه تانكها و نفربرهايى از دشمن در آتش سوخت؛ ولى فقط 10 سرباز زخمى شدند. مقاومت اسلامى بعدها در يكى از جزوات خود كه به شرح اين عمليات مىپرداخت، آورد كه فرماندهى امل در جنوب لبنان در تلكسى اعلام كرد كه در اين عمليات 60 سرباز اسرائيلى كشته و بيش از 100 نفر مجروح شدند. مطبوعات، به نقل از خبرگزارىهاى خارجى مستقر در لبنان، تلفات دشمن را 76 كشته و 113 مجروح عنوان كردند. حزباللَّه لبنان در تحليل خود از اين عمليات كه بعدها منتشر شد، با اشاره به گفتهى شاهدان عينى، تلفات نيروهاى اسرائيل در اين عمليات را بين 10 تا 15 كشته و حدود 50 مجروح اعلام كرد. راديو لبنان در اولين واكنش نسبت به خبر اين عمليات، اعلام كرد كه100 اسرائيلى كشته و مجروح شدهاند.
رژيم صهيونيستى مدعى شد كه در اين عمليات فقط يك نفربر و يك جيپ نظامى منهدم شدهاند و تنها ده سرباز مجروح شدهاند. اسرائيل به اينكه چگونه بر اثر انهدام يك نفربر و جيپ كسى كشته نشده است، اشارهاى نكرد و اين در حالى است كه اسرائيل همواره ده درصد تلفات وارده بر خود را اعلام مىكند.
عكسالعمل دشمن
پس از اين عمليات، اسرائيل در اقدامى شتابزده، اعلام كرد كه در شهر صور هيچ خبرى نبوده است؛ ولى پس از انفجار، نيروهاى وحشتزدهى صهيونيست، به بازرسى منازل اطراف و گروگانگيرى مردم پرداختند و تعداد نيروهاى مستقر در منطقه را افزايش چشمگيرى داده، به ويران كردن ديوار باغهاى اطراف كه امكان داشت پشت آنها نيروهاى رزمنده پنهان شده باشند، پرداختند. اين عمليات، اسرائيل را واداشت كه طرح خروج از برخى مناطق اشغالى را تسريع كند.
به نوشتهى دكتر سعد ابوديه، سربازان اسرائيلى ديوانه وار به طرف موسسهى صنعتى جبل عامل حمله ور شدند و كوركورانه به هر طرف تيراندازى كردند كه حدود 100 نفر از 800 دانشآموز مدرسه مورد اصابت قرار گرفته و مجروح شدند. همچنين تعداد 60 نفر از دانشآموزان مدرسه نيز بازداشت شدند.
چندى بعد، سخنگوى نظامى اسرائيل به انجام اين عمليات عليه كاروان نظاميان صهيونيست اعتراف كرد؛ ولى گفت كه اين حادثه، حاصل انفجار دو بمب كار گذاشته شده در اطراف جاده در نزديكى اردوگاه «برج شمالى» در شهر صور بوده است.
مسئوليت حمله
به گزارش خبرگزارىها از بيروت، يك نفر ناشناس در تماس با دفتر روزنامهى «السفير»، خود را جزو «بريگادِ انتحارى جهاد اسلامى» معرفى كرد و مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفت. وى گفت: «سازمان جهاد اسلامى 3000 رزمندهى شهادتطلب دارد كه براى حملات انتحارى توسط كاميونهاى بمبگذارى شده به طرف مواضع دشمن، آماده هستند».
نبيه برى رئيس سازمان امل، كه به دليل عضويت در كميتهى نجات ملى، از نظر مردم شخصى خائن به آرمانهاى مقاومت لبنان محسوب مىشد، از عضويت حسن در سازمان امل بهره برد و براى اينكه وجههى از دست رفته خويش را بازيابد، مدعى شد كه اين عمليات كار ما بودهاست؛ در حالى كه شهيد حسن قصير به دليل مواضع سازشكارانهى روساى سازمان امل، بدون اطلاع و هماهنگى آنان دست به چنين اقدامى زده بود.
نظرات شما عزیزان: